اســـــــــــــــــــــــــــــsmsمــــــــــــــــــــــــــــس


دخترایرونی

 

کسی که از هیچ کس خوشش نمی آید نگون بخت تر از کسی است که هیچ کس دوستش ندارد

پس وست بدار تا یک گام از نگون بختی فاصله بگیری . آنگاه منتظر گشوده شدن درهای خوشبختی

دوست داشته شدن باش...

 


 

به یادهم بودن قشنگ ترین هدیه ای است که نیاز به با هم بودن ندارد...

 


 

در روزگاری که خنده مردم از زمین خوردن توست برخیز تا بگریند...

 


 

به یادت آرزو کردم که چشمانت اگر تر شد به شوق آرزو باشد نه تکرار غم دیروز...

 


 

به کدامین وفا یادت کنم؟...

 


 

زندگی به من 2 چیز آموخت: مرگ آرزوها و نامردی نامردان...

 


 

لحظه هایی است که دلم برایت تنگ می شود اسم این لحظه ها را همیشه گذاشتم...

 


 

گاهی باید آرامش کسی را فرو ریخت تنها برای اینکه بفهمد تنها نیست...

 


 

لحظه ای چشم بر هم می گذارم سیاه و آرام است وجودم ،

آرامشی عجیب شاید تو در آغوش من خفته ای ،

ای همه ی آرامش من...

 


 

شاید بخواهی بدانی ،  امشب هم بی خوابم ،

بی خواب تر از هر شب ، چشم به در دوخته ام ،

شاید ندایی بیاید شاید صدای پایی ...

 


 

بی تو پاییز ها می گذرند . اما پاییز دیگری در راه است .

برگهای زندگی ام میریزند برهنه میشوم در میان

خاطره هایت...

 


 

تحمل تنهایی از گدایی دوست داشتن آسانتر است .

تحمل اندوه از گدایی شادی راحتر است .

بهتر است انسان بمیرد تا به گدایی زندگی برخیزد...

 


 

همیشه گوشه ای از دلت را بزار واسه خلوت اونیکه خلوت اونیکه خلوتش رو با خاطراتت پر کرده...

 


 

سهم من از زندگانی هیچ بود .

دل به هر کس نمودم پوچ بود .

رنج غربت به تن خسته نشست .

درد تنهایی عمرم را شکست .

روزگارم بر خلاف آرزوهایم گذشت .

یک شبی عاشق شدم سالها پشیمانی گذشت

سرگذشت دیگران عبرت نشد.

خود شدم عبرت برای دیگران...

 


 

درون قلب من نام تو پیداست .

خیالت چون گلی خوش رنگ و زیباست .

مشو غمگین اگر از هم جداییم . که

بی مهری همیشه کار دنیاست...

 


 

روی آن شیشه تب دار نام تو را " ها " کردم .

اسم زیبای تو را با نفسم " جا " کردم .

شیشه بدجور دلش ابری و بارانی شد .

شیشه را یک شبهتبدیل به " دریا " کردم .

با سر انگشت کشیدم به دلش عکس " تو را " .

عکس زیبای تو را سبز " تماشا " کردم ...

 


 

خوشبختی را همین  لحظه باور کن ! لحظه ای که دلی به یاد توست ...

 


 

سبز است که زرد حقایق شده است .

تلخ است که با مرگ موافق شده است .

عاشق نشدیو گرنه می فهمیدی

پاییز بهاری است که عاشق شده است ...

 


 

دلم تنگ است این شبها یقین دارم که میدانی . 

صدای غربت من را از احساسم تو می خوانی .

شدم از درد و تنهایی گلی پژمرده و غمگین .

ببار ای ابر پاییزی  کهدردم را تو میدانی.

میان دوزخ عشقت پریشان و گرفتارم .

چرا ای مرکب عشقم چنین آهسته میرانی ؟...

 


 

هر گاه مشکلی پیش رو داری خود را در دل گل سرخ رها ساز ...

 


 

باید فراموشت کنم چندیست تمرین میکنم من میتوانم میشود آرام تلین میکنم ...

 


 

در انتهای شب نگرانیهایت را به خدا بسپار و آسوده بخواب که خدا بیدار است  دوست دارد که خوب بخوابی ...

 


 

همیشه قبرستانی در قلبت برای خاکسپاری خطای دوستانت بساز ...

 


 

لحظه رفتن ایست و خاطره ماندنی است .

تمام ابیات عشق را به یک نگاه فروختم اگه لحظه ماندنی بود و

خاطره رفتنی ...

 


 

بود سوزی در آهنگم خدایا ،

تو میدانی که دلتنگم خدایا؟

دگر تاب پریشانی ندارم ،

نه از آهن نه از سنگم خدایا...

 


 

خدایا تمام خنده های تلخ امروزم را میدهم یکی از آن گریه های شیرین کودکیم را پس بده...

 


 

قاصدک حرف دلم را تو فقط میدانی،

نامه عاشقیم را تو فقط میخوانی ،

قاصدک هیچ کس با من نیست همه رفتند ،

تو چرا میمانی؟...

 


 

بچه که بودیم اگر بستنی مان را گاز میزدند قیامت به پا میکردیم چه بیهوده بزرگ شدیم ...

روحمان را گاز میزنند وسکوت میکنیم...

 


 

ماهیها چقدر اشتباه میکنند ،

قلاب علامت کدامین سوال است که بدان پاسخ میدهند؟

آزمون زندگی ما پر از قلاب هاییست که وقتی اسیر طعمه اس میشویم

تازه می فهمیم که ماهیها بی تقصیرند...

 


 

پروردگارا  کدامین پل در کجای جهان شکسته که هیچ کس به آرزویش نمیرسد...

 


 

اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت  عاشقان سکوت شب را ویران میکردند...

 


 

در فلسفه وفا چنین آمده است دل وقف شکستن است بیهوده نرنج ...

 


 

دیر هنگامی است که فریادهایم را فرو میخورم و ضجه هایم

تنها براستخوانهای بی بنیه خودم رعشه می افکد

مدتهاست خو گرفته ام ا خودم...

 


 


ادامه مطلب
نوشته شده در 24 / 6 / 1390برچسب:,ساعت 13:0 توسط افسانه| |

صفحه قبل 1 صفحه بعد


:قالبساز: :بهاربیست:

 فال حافظ - قالب میهن بلاگ - قالب وبلاگ